دعای مشهوری منسوب به امام زمان(عج) است که حضرت در این دعا حدود چهل درخواست از ذات اقدس الهی میکند به همین منظور به شرح دعای حضرت ولیعصر(عج) به روایت حجتالاسلام سیدحسین هاشمینژاد کارشناس مذهبی اشاره میشود که بخش نهم آن در ادامه میآید:
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَکْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاکْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغیبَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفآءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ وَ عَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ بِالاِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ وَ عَلَى الاَغْنِیآءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَرآءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُمَرآءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ وَ بارِکْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».
*علم
عرض شد باید از قلب و علم و معرفت صحبت شود و راجع به قلب مطالبی بیان شد، اما راجع به علم، ما دو نوع علم داریم، یک علم اکتسابی است که انسان با خواندن و استاد دیدن و مطالعه کردن و کوشش کردن نصیبش میشود. هر چه استادش بهتر باشد، دانشگاهش بهتر باشد، رشته تحصیلیاش بهتر باشد، نتیجه و حاصل بالاتر و بهتر است.
و یک علم داریم که خواندنی نیست و علم الهی است که نیاز به استاد و مکتب و دانشگاه ندارد، لذا حضرت عیسی مسیح(ع) در گهواره تکلم میکند و میفرماید:«اِنّیِ عَبْدُاللّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبَارَکاً»، استاد که نداشته معلم که نداشته؟ اما تکلم میکند و میفرماید: من بنده خدا هستم، خدا به من کتاب داده است و من را نبی قرار داده و وجود من را برای مردم مبارک قرار داده است. در علم الهی هیچ کدام از شروط اکتسابی وجود ندارد، یعنی استاد و مکتب و دانشگاه نمیخواهد و انبیاء و اولیاء صاحب چنین علمی بود.
حضرت امام صادق(ع) درباره علم الهی میفرماید: علم به آموختن نیست. علم تنها نوری است که قرار میگیرد در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است.
لذا بعضی از بزرگان بودهاند که مکتب نرفتند، اما به خیلی از علوم مسلط بودند. به عنوان نمونه حاج شیخ رجبعلی خیاط حوزه نرفته بود، درس نخوانده بود، اما خداوند به او عنایت کرده بود، یک پینهدوزی بود، در حرم سیدالکریم که او هم حوزه ندیده بود. در زمان ملاعلی کنی، لحافدوزی بود که مورد توجه حضرت ولیعصر(عج) بود و او هم مکتب نرفته بود، اما نور علم را خداوند در سینهاش قرار داده بود و این نور علم در اثر بندگی خدا و عبودیت در انسان پیدا میشود. لذا ممکن است خیلیها درس بخوانند ولی به آن حقیقت نور نرسند چون بندگی خدا را نکردهاند.
*حدیث عنوان بصری
و برای اینکه این فراز از دعای امام زمان(عج) که فرمودهاند «وَامْلاَ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ» معنا شود، حدیث عنوان بصری را مطرح میکنیم تا ببینیم حقیقت علم چیست؟
علامه مجلسی در بحار مینویسد: من به خط شیخمان بهاءالدین روایتی را بدین عبارت یافتم: شیخ شمسالدین محمد بن مکی (شهید اول) گفت: نقل میکنم از خط شیخ احمد فراهانی از عنوان بصری که وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری میگشت که گفت: سالیانی به نزد مالک بن انس رفت و آمد داشتم، چون جعفر بن محمد صادق(ع) به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم و دوست داشتم، همان طوری که از مالک تحصیل علم کردهام، از نزد حضرت صادق نیز تحصیل علم کنم.
روزی حضرت به من فرمود: من مردی هستم که دستگاه حکومت به دنبال من است (و آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست و جاسوسان حکومتی مرا موردنظر و تحت پیگرد دارند)، علاوه بر این در هر ساعتی از شنبهروز وردها و ذکرهایی دارم که بدانها مشغولم، تو مرا از وردم باز مدار و از علم آنچه میخواهی از مالکبن انس بگیر و به نزد او برو، چنان که قبل از این پیش وی رفت و آمد داشتی.
من از این جریان غمگین شدم و از نزد وی بیرون آمدم و با خود گفتم، اگر حضرت در من نشانه هدایت و خیری مییافت، مرا از رفت و آمد به محضرش و فراگیری علم محروم نمیکرد، پس به مسجد الرسول رفتم، داخل مسجد شدم و بر پیغمبر(ص) سلام کردم و بیرون آمدم، و فردای آن روز باز به روضه مسجدالنبی آمدم و دو رکعت نماز گذارده و عرض کردم: خدایا! پروردگارا! از تو میخواهم قلب امام صادق(ع) را به من مهربانی کنی و از علمش مقداری روزی من کنی تا به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم و با حال اندوه به خانهام بازگشتم و چون دلم از محبت امام صادق(ع) جرعه نوش شده بود، دیگر نزد مالک بن انس نرفتم و از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب، روزی بعد از نماز عصر بود که صبرم تمام شد و در حالی که سینهام گرفته و طاقتم به پایان رسیده بود، کفشهای خود را پوشیدم و ردایم را بر دوش افکنده آهنگ زیارت و دیدار جعفر بن محمد(ع) را کردم.
چون به در خانه حضرت رسیدم، اجازه ورود خواستم یکی از خادمین بیرون آمد و گفت: چه کاری داری؟ گفتم: میخواهم بر شریف سلام کنم، خادم گفت: او در محل نمازش به نماز ایستاده است.
مختصری درنگ کردم که خادمی آمد گفت: داخل شو که برکت خدا بر تو روی آورده است. داخل شدم و بر حضرت سلام کردم، حضرت پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین خداوندت بیامرزد.
در محضر حضرت صادق(ع) نشستم، حضرت قدری به حال تفکر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند کردند و فرمودند: ای اباعبدالله درخواستت چیست؟ در این لحظه با خود گفتم اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت عرض کردم غیر از همین دعا هیچ دیگری نباشد همین بسیار است. حضرت دوباره سر بلند کردند و فرمودند: چه می خواهی؟ گفتم از خداوند درخواست کردم تا دلت را بر من نرم و مهربان کند و از علمت روزیام کند و از درگاهش امیدوارم آنچه را درباره حضرت شریف خواستهام به من عنایت کند.
حضرت فرمود: ای اباعبدالله، علم به آموختن نیست، علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده است، قرار میگیرد، پس اگر خواهان علم هستی، ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن و علم را با عمل کردن به دانشت بخواه و از خدای متعال طلب فهم کند تا تو را فهمیدن آموزد.
ادامه مطلب ...